شب ، شیشه ی باران زده ، آیینه ی رویاست
پشت پس هر پنجره ، تصویر تو پیداست
از تو همه خانه ی من ، شهر تماشاست
دنیای من اینجاست ، همین گوشه ی دنیاست
نقش تو را بر شیشه ها نقاش باران می کشد
در جاده ها ، پای مرا تا شهر باران می کشد
باران ببار ، باران ببار مرا به یاد من بیار
ببر مرا ، از این دیار به دست یارم بسپار
باران تویی ، هر قطره آوازت ، خوش است
جانم بده ، دنیای ما عاشق کش است
باران تویی ، عطر تو در شبم خوش است
درمان تویی ، وقتی که دنیا ناخوش است
نقش تو را بر شیشه ها نقاش باران می کشد
در جاده ها ، پای مرا تا شهر باران می کشد
باران ببار ، باران ببار مرا به یاد من بیار
ببر مرا ، از این دیار به دست یارم بسپار
نظرات شما عزیزان: